بی تو همیشه تنها بوده ام، اما ...
حالا دیگر با تو هم تنها می مانم.
کدام سخت تر است؟ بی تو تنها بودن یا با تو تنها ماندن؟
من نمی دانم
من به تنهایی یک چلچله در کنج قفس
بند بند وجودم در حسرت یک پرواز است
من به پرواز نمی اندیشم!
به تو می اندیشم!
کاش تو زیباتر از اندیشه پروازم باشی ...
گاهی وقتها می بینیم اما نمی خواهیم نگاه کنیم
گاهی می دانیم اما نمی خواهیم بفهمیم
گاهی می شنویم اما نمی خواهیم گوش کنیم
خودمان را گول می زنیم
فرار می کنیم
خیال می بافیم
رویا می بینیم
بی خیال دل می شویم
که بی وقفه سرش را به در و دیوار قفسی می کوبد
که ما خود را در آن گم می کنیم
وقتی پرواز می کنی خیلی ها برایت دست تکان می دهند
بعضی ها به دنبالت می پرند
بعضی ها از بالهایت آویزان می شوند
تو پرواز می کنی، بالا و بالاتر
آنقدر که دیگر شاید دستها را هم نبینی
آنقدر که شاید کسی به گرد بالت هم نرسد
اما تو کسی را میان بالهایت گرفته ای و با خود به اوج برده ای...
کسی را به قلبت فشرده ای و چشمانت را بسته ای
و حال که در اوج پرواز چشمانت را می گشایی !!!!!!!!!!!!!
کسی دارد پرهایت را می کند!!!!!!!!!!!!!!!
کسی دارد به بالهایت زخم می زند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همان که او را میان بالهایت گرفتی و به قلبت فشردی و همه وجودت را به او بخشیدی!!!!!!!!!!!!
تو می مانی و بالهای زخمی و پرهای ریخته و چشمان از تعجب وامانده !!!!!!!!!!!!!!!!!
قبل از آنکه بالهایت بشکنند
باید رهایش کنی
قبل از آنکه سقوط کنی
باید بیندازیش
باید رها شوی
اما ....
چه می توان کرد با...
با ...
با فرشته کوچکی که حالا با تو پرواز می کند؟
ساعت استورم