loading...
از سیر تا پیاز
مهسا بازدید : 81 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (0)

چه می بینم! خدایا! باورم نیست

تویی همرزم من، هم سنگر من

چه می بینم پس ازیک چند دوری

 که می لرزد ز شادی پیکر من

تو را می بینم و می دانم امروز

 همان هستی که بودی سالها پیش

در این چشم و در این چهرو در این لب

 نشانی نیست از تردید و تشویش

تو را می بینم و می لرزم از شوق

که دامان تو را ننگی نیالود

پرندی پرتو خورشید، آری

نکو دانم که با رنگی نیالود

تو را می دانم ای همگام دیرین

که چون کوهی گران و استواری

نه از طوفان غمها می هراسی

نه از بیم حوادث بیم داری

غروری در جبینت می درخشد

نگاهت را فروغی از امید است

تو می دانی به هر جای و به هر حال

شب تاریک را صبحی سپید است

ز شادی می تپد دل در بر من

به چشمم برق اشکی می نشیند

بلی اشکی که چشمانم به صد رنج

فرو می بلعدش تا کس نبیند

سیمین بهبهانی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 192
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 217
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 338
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 418
  • بازدید ماه : 418
  • بازدید سال : 3,226
  • بازدید کلی : 57,234
  • کدهای اختصاصی
    پاپ آپ دانلود نرم افزار ویندوز